فیلم آرام شروع می شود و لحن آرام و صبورانه خود را تا انتها حفظ می کند. عجله ای برای روایت وجود ندارد. روایت نیست که در اینجا اصالت دارد. محتوا و مفهوم است که می خواهد آرام آرام در پیکره روایت حلول کند و رخ بنماید. برای قضاوت کردن داستان، هر ثانیه از فیلم را که در نظر گرفته شود زود است. تا پایان می توان فرضیه بافت و قضاوت ها را یکی بعد دیگری تعویض کرد. شاید اواسط کار به درون مایه اصلی بتوان پی برد، اما باز هم برقراری ارتباط بین همه اجزای مفهومی فیلم تا پایان شاید دشوار باشد. پریدن از ارتفاع کم بی شک یک اثر فلسفی تمام عیار است بدون فلسفه بافی های گل درشت و برجسته. البته در مقیاس سطحی تر شاید بتوان نمودهایی از شعار یافت. وقتی نهال به روانپزشک خود می گوید چه قرصی میخوری؟چرا سعی داری لبخند بزنی درحالی که خود افسرده ای؟ و یا وقتی به پیرمرد متمول می گوید از وضع خود راضی هستی؟ به نوعی ساده ترین پیام ها را به ساده ترین شکل انتقال می دهد. اما در مجموع پیام ها لقمه گرفته شده به خورد مخاطب داده نمی شوند.
درد دروغ و دروغزدگی مدتی است که یکی از دغدغه های پرپرداخت در سینمای ایران و جهان است. سعی پریدن از ارتفاع کم ، در ارجاع دادن پدیده دروغ به خویشتنِ خویشِ هر فرد است، و نه دروغ به دیگری. یکی از مضامین اصلی را شاید بتوان همین دروغ به خود یا با تعبیرمعکوس و مثبت، «صداقت به نفس» عنوان کرد. و جامعه که فرد فرد آن آگاهانه و ناآگاهانه به خود دروغ می گوید و اسیر اوهام خویش است. نهال قهرمانیست در کسوت یک سقراط زمانه، و رسالتش انعکاس و بازنمایی دروغ گویی افراد است. او سمبلی است از همه کسانی که بخشی از وجود خود را از دست داده اند اما مصرانه در پذیرش فساد این بخش سرباز می زنند و می خواهند که آن را پیوسته با خود حمل کنند. جنین مرده ای که نهال حمل می کند نماد این بخش گندیده و از دست رفته در وجود آدمیان است. اوج فیلم را می توان در سکانسی دید که در مهمانی عجیب نهال، همه مهمان ها بالا می آورند، و بهتر است گفت که خود را بالا می آورند. گویی با روبه رو شدن با واقعیت تلخ دروغگوییها و برملا شدن نقابشان، آن خود بیدار و ناآگاهشان است که دروغ ها را بالا می آورد. چنان که همه پلشتی ها و فریب ها در وجود فرد جمع می شود و به مثابه یک جنین مرده می تواند برای زندگی حقیقی و سالم او خطر و تهدیدی بزرگ باشد، که اگر به موقع از وجود پالوده نگردد، همه فرد را به تباهی و مرگ می کشاند.
شاید بتوان گفت اصرار نهال بر حفظ جنین مرده در بدن خود، بخاطر سوگوار بودن بخاطر از دست رفتن معصومیتی است که در وجود از بین می رود، و تلاشی ناامیدانه و بی فایده برای حفظ چیزی که قرار بوده ثمره زندگی و مولد شادی و انرژی و امید باشد، حال آنکه تماماً به ضد این تبدیل شده است. افعال ما انسانها به مانند فرزند و جنین ماست، این افعال در اکثریت بشر افعالی نه زنده و حیات بخش، که بی جان هستند و وجود را نه تعالی، که دچار بحران و آسیب و حتی هلاکت می کنند. همه اینها نمایاننده خودفریبی بشر است.
نوشته شده در ژانویه 28, 2016
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.