دوست داری شخصیت خودت رو بشناسی؟! کلیک کنید
دوست داری شخصیت خودت رو بشناسی؟! کلیک کنید
0
0

آزادی روایت و آزادی از روایت

46 بازدید

روایت‌های درونی و بازنویسی زندگی

در روان ما جنگی از روایت‌ها در جریان است؛ ناشی از همنشینی طولانی و گاه متناقضِ صداهایی که هر کدام قصهٔ خاصی از ما می‌گویند. بعضی از این صداها بلند و نافذند: طنینِ پدر و مادر، آموزه‌های فرهنگی، قواعد نامرئیِ آبرو و باید؛ و بعضی دیگر نرم‌تر، دست‌سازِ تجربه‌های شخصی‌اند. مجموع این خرده‌روایت‌هاست که روایتِ کلانِ من را می‌سازد؛ روایتی که چون نقشه‌ای پیش چشمِ احساس، رفتار، تصمیم‌گیری و سرنوشت ما را جهت می‌دهد.

آزادی روایت در روانشناسی

این روایت‌ها حقیقتِ محض نیستند؛ آنها شیوه‌ای هستند که ما دنیا را معنی‌گذاری می‌کنیم. همین که باور کنیم روایت‌ها لزوماً حقیقتِ تغییرناپذیر نیستند، گامی بزرگ در مسیر آزادی روایت برداشته‌ایم. آزادی روایت یعنی نه اینکه صدها صدای درونی را محو کنیم، بلکه توانِ گزینش و جهت‌دهیِ آگاهانه به آنها را به دست آوریم: چه صدایی را بلندتر کنم؟ کدام را بپوشانم؟ کدام را بازنویسی کنم تا به من سرویسِ زیستیِ بیشتری بدهد؟

در عمل بالینی و نظریه‌های روان‌درمانی، این پرسش‌ها به انواع ابزارها پاسخ داده می‌شوند. روایت‌درمانی صدای قصه‌ها را به میدان می‌کشاند تا روایت‌های مسلط را از زوایای دیگری بازخوانی کند؛ درمان شناختی-رفتاری (CBT) نشان می‌دهد چگونه تحریف‌های شناختی، تصویر ما را تار و تخت می‌کند؛ درمان متمرکز بر راه‌حل (SFBT) ما را به ساختن تصویری از آینده‌ای که می‌خواهیم سوق می‌دهد. اما نه برای انکار درد، که برای روشن کردن جهتِ رشد.  فیلسوفانی مانند ژیل دلوز به ما یادآوری می‌کنند که هویت «سنگ‌نبشته» نیست بلکه «شدن» است: جاری و چندوجهی، ظرفیت تغییر و بازآرایی همواره در آن نهفته است.

فلسفه شدن و هویت سیال

آزادی از روایت و آزادیِ روایت دو رویِ یک سکه‌اند. آزادی از روایت یعنی مهارتِ تنظیمِ شدتِ صداها، نه حذفِ مطلقِ آنها، تا توجه‌مان را بر آنچه سازنده و زندگی‌بخش است متمرکز کنیم. آزادیِ روایت اما فراتر است: گرفتنِ قلمِ نویسنده و بازنویسیِ قصه‌هایی که تا امروز نقشِ بازیگر را به ما دیکته کرده‌اند. این بازنویسی لزوماً به معنای آرمانی‌سازی نیست؛ بلکه انتخاب روایت‌هایی است که کارآمدی، معنا و سازگاری بیشتری با ارزش‌های کنونی فرد دارند.

برای درمانگر، کار مهم این است که به مراجع کمک کند روایت‌ها را از حالتِ ناپیدا درآورد: از زیرِ پوستِ «من همیشه شکست می‌خورم» یا «آبرو مهم‌تر از حقیقت است» بیرون بکشد، و با پرسشگریِ نقادانه، معنا و منشاء این روایت‌ها را روشن سازد. سپس با آمیختگی رویکردها می‌توان هم قصه را فهمید، هم تحریف‌ها را نشان داد، و هم تصویری از مسیرِ ممکنِ آینده ساخت.

در زمینهٔ فرهنگیِ ایران این فرآیند حساسیت‌های خاصی می‌طلبد. روایت‌هایی آبرومحور، خانواده‌محور یا مقایسه‌محور ریشه‌هایی عمیق دارند و گاهی کنار گذاشتن‌شان نه تنها دشوار که نامطلوب و پرهزینه است. بنابراین رویکردِ سازگارانه که هدفش حذفِ کامل نیست بلکه تنظیم و همسوسازی روایت‌ها با ارزش‌ها و نیازهای واقعیِ فرد است، در این بستر سازنده‌تر است. همدلیِ فرهنگی و شناختِ پیامدهای اجتماعیِ بازنویسیِ روایت‌ها برای مراجع و خانواده‌اش، بخشِ ضروریِ کارِ درمانی‌ست.

گام‌های عملی برای آزادی روانی و تغییر روایت درونی

  •  روایت‌ها را به عنوان برداشت‌های معنادار بشناسیم نه حقایقِ مطلق. این ساده‌سازیِ نظری، پایهٔ تغییر است.
  •  تمرینِ مشاهده‌گریِ بی‌طرف: وقتی یک صدای درونی فعال می‌شود، از بیرون آن را توصیف کن: «این یک روایتِ محافظه‌کارانه است که می‌گوید…»
  •  نوشتنِ متمرکز: فهرستِ روایت‌های موروثی و ارزیابیِ سازگاری‌شان با اهداف و ارزش‌های امروز مراجع.
  •  ساختنِ روایت‌های کوچکِ تجربی: اقداماتی بساز که شواهدِ خلافِ روایتِ مسلط را فراهم کنند.
  •  نگه داشتنِ منظرِ فلسفیِ شدن: هویت را فرآیندی بدانیم، نه چیزِ تمام‌شده.

انتخاب روایت تازه و بازنویسی زندگی

روایت‌ها می‌سازند، مرز می‌گذارند، و آزاد هم می‌کنند؛ اما آزادی نیازمند انتخاب، تمرین و گاهی شجاعتِ خُردِ روزمره است. در نهایت قلم در دستِ هر کس است: گاهی فقط نوشتنِ یک پاراگرافِ تازه کافی‌ست تا مسیرِ زندگی‌اش تغییر کند.

آیا این مطلب را می پسندید؟
https://nikzima.com/?p=2721
اشتراک گذاری:
واتساپتوییترفیسبوکپینترستلینکدین
وحیدرضا پورتقی
مطالب بیشتر
برچسب ها:

نظرات

0 نظر در مورد آزادی روایت و آزادی از روایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.