تکیهگاه امن
هنگامی که در کنارِ پرتگاه گام برمیداریم و از جوارِ نهری خروشان میگذریم، نردهای میطلبیم، نه برایِ آنکه تمامِ وزنِ وجودمان را بر آن افکنیم – چه در این صورت بیدرنگ به ژرفا خواهیم غلتید – بلکه تا دستمان را بر آن تکیه دهیم و نوسانهای گذرای خویش را به آن بسپاریم. نرده هرگز سقوط را بازنمیدارد، ولی لرزشِ انگشتان را میپذیرد و ترسِ کوچکِ ما را به رسمیت میشناسد.
به همین سان، در روزگارِ جوانی، محتاجِ کسانیایم که چونانِ این نرده برایمان میایستند. نه اینکه بار هستی ما را تماماً به دوش بکشند، بلکه تا در تموّجهای بیآرامِ جان، تکیهگاهی برایِ تعادل باشند. پدران و استادان یاران و البته مشاوران و درمانگران، اگرچه نمیتوانند پرتگاههای زندگی را از میان بردارند، همین بس که حضوری آرام دارند و به ما اجازه میدهند با اطمینانی خاموش، گامهای لرزان خود را سامان بخشیم.
با الهام از نیچه در کتاب انسانی زیاده انسانی
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.