در یکی از جلسات کارگاه سقراط در اتاق درمان با پدیدهای مواجه شدیم و همانجا به تحلیل آن پرداختیم. پدیده این بود که یکی از حاضران کلام خود را ناقص بیان کرده بود. در واکاوی اولیه متوجه شدیم که این (بیان بریده یا ناقص) الگویی رایج در تعاملات اوست که بر روابطش اثر گذاشته است. ازین رو بیشتر وقت گذاشتیم و به ریشههای احتمالی چنین رفتاری فکر کردیم. در ادامه برخی از یافتهها را با شما به اشتراک میگذارم:
- فشار زمانی یا محیطی
گاهی محدودیتهای زمانی (مثلاً در جلسات فشرده) یا شرایط محیطی پراسترس فرصت بیان کامل سخن را از گوینده میستاند.
این علت هرچند در برخی موارد ما را به سمت بریدهگویی سوق میدهد اما در بسیاری از موارد فقط نقش دستاویزی برای پنهان ماندن علتهای عمیقتر است.
۱. نگرانی از کسالتبار شدن کلام
نگران است که طولانی شدن سخن موجب کسالت دیگران شود.
۲. تنبلی و بیحوصلگی برای بیان
که خود میتواند معلول بیاهمیت بودن موضوع برای فرد، یا بیاهمیت بودن آگاه شدن مخاطبان باشد.
۳. توهم شفافیت
فرد فکر میکند افکارش برای دیگران واضح است و نیازی به بیان کامل سخن نیست.
۴. عدم شفافیت موضوع در ذهن
فرد خودش هم به درستی نمیداند چه میخواهد بگوید و از بیان کامل و شفاف ایدههایش عاجز است.
۵. محافظت از نظر و باور خود تا در معرض نقد قرار نگیرد
ایدههای خود را به صورت خودشیفتهوار دوست میدارد و نگران است با بیان کامل آنها را در معرض خطر نقد و سپس تردید و ترد قرار دهد.
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.