امام جماعت بین دو نماز شروع به صحبت کرد. توصیه او بسیار عجیب بود. فکر میکنید به کسانی که همه کار و زندگیشان را رها کردهاند و به مسجد آمده اند تا در نماز اول وقت شرکت کنند چه توصیهای داشت؟ او همه را به نماز اول وقت سفارش کرد و از برکات نماز اول وقت سخن ها گفت!
این موضوع مرا به یاد جلساتی انداخت که در گذشته داشتیم و یکی از دوستان در آن سخنرانی میکرد. یکی از مطالب ثابت صحبتهای او همین بود که این جلسات را قدر بدانید، حتما در آن شرکت کنید، این جلسات برکت بسیاری دارد و …
در بحث پارادایمهای علم که توماس کوهن آن را مطرح کرده است میبینیم وقتی پارادایم جدید شکل میگیرد بقای آن پارادایم به قوت آن است یعنی به این که چقدر بتواند مسائل را تببین کند و چقدر برای مردم کارکرد داشته باشد. اگر پارادایمی قدرت نداشته باشد طرفداران آن تلاش میکنند تا آن را به زور حفظ کنند.
وقتی کسی اولین بار برای نماز جماعت اول وقت وارد مسجد میشود در واقع خودش را وارد یک پارادایم جدید کرده است. اینکه او دوباره این کار را تکرار بکند یا نه، بستگی به کارکردهایی دارد که حضور در نماز جماعت اول وقت در جنبه های مختلف فردی، اجتماعی و معنوی زندگی او دارد. اگر کارکرد داشته باشد فرد خود به خود ترغیب میشود که بار دیگر این کار را تکرار کند. اگر کارکردی نداشته باشد توصیه به آمدن چه توجیهی خواهد داشت…
درباره مسائل و پدیدههای دیگر نیز قضیه از همین قرار است دانشگاه، جلسه سخنرانی، مدرسه و غیره. اگر نهادها، آداب و باورها، کارکرد لازم را نداشته باشند خود به خود و به تدریج مهجور یا بی اعتبار میشوند. شما ببینید جایگاه دانشگاه چقدر در حال تنزل یافتن است و افراد نسبت به آن دلسرد و بیاعتماد شدهاند. چرا؟ چون کارکرد ندارد. افراد نه علم میآموزند و نه تجربهای میاندوزند و نه دیگر برای آنها شغلی متناسب حاصل می شود.
چرا بچهها به مدرسه علاقه ندارند؟ چون مدرسه نیازهای آنها را برآورده نمیکند و برایشان کارکردی ندارد. درباره دین نیز همینطور است. اگر دین را در مسیر اشتباه قرار دهند به طور که دیگر کارکرد خود را از دست بدهد، دین هم مهجور خواهد شد و آنگاه آنها که خود را متولیان دین میدانند باید به سختی و همراه با اجبار تلاش کنند تا مردم دیندار شوند.
نوشته شده در تاریخ نوامبر 30, 2017
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.