توتالوژی نوعی مغالطه است که بسیار در بین اقشار مختلف جامعه ما رواج دارد و به نوعی تسکین درد نادانی های ما شده است. از همه جالب تر بهره گیری استاد مشهور فلسفه از توتالوژی است. چند روز پیش در یک همایش با موضوع “تربیت دینی” شرکت داشتم که یکی از اساتید مشهور کشور مهمان آن جلسه بودند. یک از حضار پرسید: وقتی بچه ها اعتراض میکنند که اصلا چرا خدا ما را خلق کرده، ما نمیخواستیم به این دنیا بیاییم، چه باید به آن ها بگوییم؟” این استاد دانشگاه فرمودند باید به آنها توضیح دهید که درست است که انسان اختیار دارد ولی این اختیار در همه چیز نیست و ما در برخی زمینه ها مجبور هستیم و در واقع در مختار بودن خود مجبور هستیم.
به این نوع پاسخ توتالوژی می گویند یعنی سوال یا اشکال فرد را با بیانی دیگر به عنوان پاسخ برای او تکرار میشود. صور یا فرم کلی توتالوژی بدین شکل است: الف، ب است زیرا الف، ب است.
در اینجا سوال بچه ها در واقع این بوده که “چرا ما مجبور هستیم که در این دنیا باشیم” و پاسخ استاد هم این بوده “به خاطر اینکه ما مجبور هستیم در این دنیا باشیم”.
ما با این توتالوژی خاطرات زیادی در کودکی داریم و چه بسیار آن را از معلمان و اولیای خود شنیده ایم. به عنوان مثال وقتی از ناظم مدرسه میپرسیدیم که چرا باید لباس فرم بپوشیم و ناظم میگفت برای اینکه طبق قانون مدرسه دانش آموزان باید لباس فرم بپوشند.
ناراحت کننده ترین موضوع درباره توتالوژی برای من این است که نمیدانم چقدر ما خودمان را با توتالوژی قانع کرده ایم و فریب داده ایم و متوجه آن نیستیم و شاید هرگز متوجه آن نشویم.
نوشته شده در تاریخ شهریور ۱۲, ۱۳۹۶
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.