بخش اول: مقدمه
صداقت به نفس…و تو چه میدانی «صداقت به نفس» چیست؟
«صداقت» واژه متدوالیست؛ به قدری که عام و خاص آن را یک ارزش بزرگ می شمارند.
اما اگر توجه شود، معمولاً از دیگران توقع می رود نسبت به دیگری صداقت داشته باشند؛ مثلاً در خواستگاری، یکی از ملاک های درجه یک قریب به اتفاق افراد به شمار می آید: «همسری میخواهم که صداقت و وفاداری داشته باشد».
آن وقت منظور از این صداقت چیست؟ دروغ نگفتن، پنهان نکردن حقیقت، روراست بودن و از این قبیل. حال اگر پرسیده شود که در مورد خودتان چه؟ گویند البته که ما نیز متقابلاً با کسی که با ما صادق باشد، صداقت بخرج خواهیم داد! به او دروغ نمی گوییم و…
بنابراین تعبیر عموم مردم از مفهوم صداقت، راست گویی است؛ بهمعنای «صداقت در گفتار» و نهایتاً به «صداقت در عمل»؛ یعنی مطابقت کردار با گفتار توجه دارند.
اغلب صداقت یک امر دو جانبه تلقی می گردد. یعنی کاری که در قبال دیگری باید انجام داد.
اما آیا می توان مفهوم صداقت را تنها در این ابعاد و تعابیر منحصر نمود؟
از اعتماد به نفس، عزت نفس، تزکیه نفس و… فراوان سخن گفته می شود. کتاب ها، مقالات، منابع، مراجع و مواعظ از تعالیمی چون راست گفتن به دیگران، اخلاص، دزدی نکردن و ظلم نکردن و… سرشارند.
اما شاید کمتر کسی تأکید کند که همه این فضیلت ها به نوعی در زیر سایه «راست بودن با خویش» قرار می گیرد.
اما اینکه صداقت به نفس چه تعریفی دارد؟ و چگونه تحقق پیدا می کند؟ و آثار صداقت به نفس چه چیزهایی می تواند باشد؟ سوالاتی است که در بخش های آینده به تفصیل در باره آن ها سخن خواهیم گفت.
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.