ایدههای نازنینم سلام!
چندتا چندتا به ذهنم هجوم میآورید. به زمان نیاز دارم تا تک به تک به شما بپردازم. هر کدامتان برای من به شیوه خود شیرین و عزیز هستید. متاسفم که نمیتوانم در آنِ واحد یا در یک روز سراغ همگیتان بیایم و دل سیر پای صحبتتان بنشینم. من آدمم و محدودیتم ایجاب میکند آهسته و به نوبت بنویسم. سعیام را میکنم که حق هیچکدام ضایع نشود.
ایدههای قشنگ من! از شما متشکرم منتظرم میمانید. تا زمانی که نوبتان فرابرسد، مباد ناامید و خسته شوید. قهر نکنید. از چنگم نگریزید.
دعوایتان که میشود و به سر و صورت یکدیگر چنگ میزنید، همهتان زشت میشوید و آن وقت برای نوشتن شما مردد میشوم. پس مصالحه به نفع همه ما هست. شما به من نیاز دارید برای موجودیت و تکامل، و من به شما برای حرکت و رشد. بدون شما احساس بیارزشی و مردگی میکنم. شادی من شما هستید.
اگر فروگذاری کردهام صمیمانه شرمندهام.
خواهش میکنم پای من بایستید همان طور با صلابت و جنگنده. تا روز نوشته شدن، سرحال بودن مهم است. هر کدام که آمادهتر باشید زودتر برمیگزینم. دلبری فراموش نشود.
هیچکس اندازه من مشتاق تولد شما نیست. هر کدام در بهترین زمان به دنیا بیاید سالمتر خواهید بود با عمری طولانیتر و مبارکتر.
پس شتاب بی شتاب.
تمام سعیام را میکنم حق هر کدامتان را به نیکی ادا کنم. خلقت شما آرامش میطلبد و صبر و اندیشۀ صیقل یافته. هنر میخواهد و شوری دردمندانه و سودایی فریادگونه.
مرا بخوانید. هر چه محکمتر. با نجابت و درایت. لبیک میگویم.
مشتاق و آرزومند میلاد باشکوه و دیدار تک تک شما…به امید شکوفایی هرچه زیباتر…
لیلا
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.